در رویای خود متوجه شدم که جلو محراب و رو به سمت من، یک یوگی در آرایش گل نیلوفر، در حالی که غرق در یک تفکر عمیق بود، روی زمین نشسته است.
وقتی از نزدیک به صورت او دقیق شدم متوجه شدم که چهره او همان چهره من است.
در حالتی که ترسی شدید بر سراپای وجودم مستولی گردیده بود با شتاب از آنجا دور شدم و در همان حینی که از خواب بیدار می شدم این فکر توی کله ام جولان داشت؛
که پس ای ...
او در اعماق خویش به من فکر می کند
در رویای خود متوجه شدم که جلو محراب و رو به سمت من، یک یوگی در آرایش گل نیلوفر، در حالی که غرق در یک تفکر عمیق بود، روی زمین نشسته است.
وقتی از نزدیک به صورت او دقیق شدم متوجه شدم که چهره او همان چهره من است.
در حالتی که ترسی شدید بر سراپای وجودم مستولی گردیده بود با شتاب از آنجا دور شدم و در همان حینی که از خواب بیدار می شدم این فکر توی کله ام جولان داشت؛
که پس اینطور، او در اعماق خویش به من فکر می کند، او خواب می بیند و موضوع خواب او من هستم.
مطمئن بودم به مجرد بیدار شدن وی از خواب، دیگر منی وجود نخواهد داشت.
کارل گوستاو یونگ